نظارت عمومی راه حل رفع مشکلات
آنکه با نامش جهان آغاز شد××دفتر من هم به نامش باز شد
یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود ...
برایم مبهم است که چرا در اذهانمان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود ... همه با هم بودند.
و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.
از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.
و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.
و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
هنر "بودن یکی و نبودن دیگری" !!!
همه می نویسیم ...همه می گوئیم ... همه مدعی توانا بودنیم ...اما همیشه این سوال ذهنم را مشغول کرده است با وجود این همه ادعا چرا دغدغه ها و معضلات موجود در شهر پایان نمی گیرد؟ و هر روز بر خرمن آن افزوده می شود ؟
برخی ها معتقد به ضعف مدیریتند . برخی ها سخن از بی برنامگی و عدم هماهنگی برخی از مسئولین را به میان می آورند و برخی ها نیز رفع معضلات را در گرو تغییر برخی از مدیران می دانند . آیا واقعا" تغییر یک یا چند مدیر محلی راه گشای حل مشکلات موجود است ؟
در این 20 سال و اندی که بر سرنوشت ما خرمشهری ها گذشت ، عزل و نصب های بسیاری در سطوح مختلف اجرایی و سیاست گذاری صورت پذیرفت ، لیکن تاثیر و رویکرد آن همیشه نسبی بوده و نمی توان تاثیر آن را مطلق دانست .
خرمشهر امروز بیش از آنکه به مدیران فعال و دلسوز نیازمند باشد ، نیازمند به اصلاح رویکردها و زیرساختهای فرهنگی خصوصا" اجتماعی است .
خرمشهر امروز از بیماری اجتماعی رنج می برد .
برخورداری و بهره مندی از مدیران فعال و کارشناس و تحقق شهری آباد در راستای یک زندگی توام با نشاط اجتماعی ، در گرو مردمی آگاه ، عالم بر امور روزمره و پرسشگر است .
نسل اول انقلاب که در حقیقت پدران و مادران ما هستند ، بر اثر جنگ تحمیلی به اقصی نقاط کشور هجرت نمودند و پس از تحمل 8 سال آوارگی ، همچون پرستوهای مهاجر به زادگاهشان برگشتند . آنان که با دلی آکنده از آرزو به خرمشهر بازگشتند ناگزیر مشغول بازسازی آشیانه خود شدند .
گذشتن از گردنه صعب العبور بازسازی برای نسل اولی ها نقطه پایان نبود . هنوز نفسی تازه نکرده بودند که گل سر سبد نسل دومی های انقلاب ، همان فرزندانی که در هنگام خروج از شهر بعضا" نوجوان بودند شکوفه زد و باز هم گلستان شد . خواسته های نسل دومی های انقلاب همچون کوهی بر سر نسل اولی ها فرود آمد . اشتغال ، ازدواج و مسکن از جمله خواسته های بحق نسل دومی ها بود که جنگی دوباره را برای نسل اولی ها براه انداخت ، با این تفاوت که این بار نسل اولی ها آتش را به دل خریدند نه خانه و کاشیانه ...
آنان که خواسته جگر گوشه های خود را امری بدیهی می دانستند ، در پی تحقق آن برآمدند لیکن این بار گردنه بسیار باریک بود و گذشت از آن ، کاری سخت ...
بیکاری ، فرار دختران و پسران ، ترک تحصیل ، خودکشی ، اعتیاد و فساد ، نسل دومی های انقلاب را در کام خود بلعید و قبرستانی از آنها بجای گذاشت .
این اجحاف است اگر پرستوهای مهاجر همان نسل اولی ها را مواخذه کنیم . ایثار ، فداکاری و تلاش آنان نشان از محبت و انسانیت آنهاست .
امروز نسل سومی ها که نه در دوران انقلاب نقشی داشتند و نه جنگ را درک کرده اند ، با عزمی راسخ همچون پدران و مادران سخت کوش خود که با لبیک به فرمان امام و مقتدای خود تار و پود رِِِژیم پلید شاهنشاهی را در هم پیچیدند و با صبر و شکیبایی در 8 سال دفاع مقدس از عزت و شرف خود دفاع کردند ، به میدان بیایند و از آرمانهای والای آن امام راحل و شهدای گرانقدر این مرزوبوم دفاع نمایند.
نسل سوم انقلاب به فضل خداوند متعال و با استفاده از رهنمودهای بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی و مقام منیع رهبری (مد ظله العالی) با هدف اصلاح امور به هر عرصه ای ورود می کند و فرمان این کشتی به گل نشسته را به دست می گیرد .
شهری که تفکر درباره دارایی اش انسان را به حیرت وا می دارد ، شایسته نیست اینگونه استعدادهایش بالقوه بماند .
آنان که در کتابت و سخنرانی های خود ادعای توانمندی دارند ، بکوشند التزام علمی خود را به التزام عملی تبدیل نمایند .
آری : تا کی اصلاح امور زندگی ما خرمشهری ها فقط در ادبیات رقم بخورد ؟
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: